در حال بارگذاری ...
...

"خرمشهر11" هم یک کار عامه‌پسند است و البته از عامه‌زدگی مبراست. همه پای این کار می‌نشینند و از دیدنش لذت می‌برند، و سر آخر از جنگ منزجر می‌شوند. یعنی فکر کردن و تأثیراندیشگانی در آنان رخ داده است.

"خرمشهر۱۱" هم یک کار عامه‌پسند است و البته از عامه‌زدگی مبراست. همه پای این کار می‌نشینند و از دیدنش لذت می‌برند، و سر آخر از جنگ منزجر می‌شوند. یعنی فکر کردن و تأثیراندیشگانی در آنان رخ داده است.

رضا آشفته

اصغر خلیلی در "خرمشهر 11" قدرت کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی و تحلیل و تحقیق خود را به اثبات می‌رساند. این که چقدر تحقیقات و مردم‌شناسی و آگاهی نسبت به مسایل تاریخی –ولو تاریخ معاصر- در زمان نگارش و اجرا می‌تواند مؤثر و مفید باشد، در "خرمشهر 11" نمود عینی و ملموس می‌یابد. او همچنین در این بازنگری به مسأله جنگ تحمیلی، یا آغاز آن در خرمشهر در صدد نیست که به دور از واقعیت‌های موجود عمل کند. به عبارت بهتر درصدد شعار دادن نیست. حتی نمی‌خواهد به صورت کاملاً مستند نمایش خود را مستند و سیاسی جلوه کند. بلکه اصغر خلیلی از اصفهان نمایشی را به خرمشهر و جشنواره یازدهم تئاتر مقاومت-فتح خرمشهر می‌آورد که بیانگر یک نمایش قابل ملاحظه و تأمل است.
اصغر خلیلی برای همه تماشاگران خود پذیرفتنی است. یا دست کم اکثریت تماشاگران با این کار احساس لذت می‌کنند. آن هم در دل جنگ و خاطرات آن، بنگاه شادمانی راه انداختن، خود از آن شگفتی‌هاست که اعتبار اجرا را بالاتر می‌برد. بالاخره باید کسی هم پیدا شود که خرق عادت بکند و یا خلاف جریان آب حرکت کند. چه می‌شود همه به ماتم‌های جنگ می‌پردازند و حالا یکی پیدا می‌شود که آب سردی روی دست‌های تماشاگرش می‌ریزد تا با خندیدن بیشتر بر این ماتم‌ها دقیق‌تر شود. برتولد برشت فقید هم چنین نگرشی به تئاتر داشت، او هم به دنبال ایجاد لذت در تئاتر بود و نمی‌خواست همه چیز را در لفافه روشنفکری و ایهام‌گرایی و گنگ‌نویسی بپوشاند. برشت هم به دنبال یک بیان صریح و راست بود، تا با توده‌ها ارتباط بگیرد.
"خرمشهر11" هم یک کار عامه‌پسند است و البته از عامه‌زدگی مبراست. همه پای این کار می‌نشینند و از دیدنش لذت می‌برند، و سر آخر از جنگ منزجر می‌شوند. یعنی فکر کردن و تأثیراندیشگانی در آنان رخ داده است.
حتی داستانی که در خرمشهر11 تزریق شده هم نو است و هم دیدنی است. زنی به خرمشهر می‌آید برای بازگشایی یک خواب و خاطره. او از اصفهان پس از سال‌ها و به دنبال مرگ شوهرش، پا به خرمشهر می‌گذارد. در سال 59 و در بحبوحه جنگ، او قرار است که همسر یک مرد اصفهانی شود. این زن از عشایر عرب است و طبق سنت عشیره‌ها، پسرعمویش با وصلت او با یک مرد غیرعرب مخالف است. پسرعمو خالد در روز عروسی فرمایشی به دنبال خراب کردن همه چیز است. دختر هم که معلم است و زیرک، در صدد برمی‌آید پسرعمویش را به بازی بگیرد. مرد اصفهانی قرار است که به رسم جشن ازدواج، یک پیکان سرخ‌رنگ برای همسر آینده‌اش به آنجا بیاورد. این پیکان بهانه‌ای می‌شود برای دروغ‌پردازی‌های زن تا پسرعمویش را از سر راهش بردارد. خالد که خیلی زرنگ است، با کتک زدن خواهرش به اسرار و دروغ‌ها پی می‌برد. اما دخترعمو به پسرعمو قول می‌دهد که با داشتن یک اسلحه و با کشتن همسرش، پیکان را برمی‌دارد و برای خروج از ایران به پسرعمو خالد و انیس، دخترعمویش می‌پیوندد. عمو هم در کویت علیه جمهوری اسلامی موضع‌گیری کرده و با دادن اطلاعات به رژیم بعثی در پی براندازی خوزستان از نقشه جمهوری اسلامی و تابعیت این ناحیه به عراق است.
نقشه دخترعمو نمی‌گیرد، و پسرعمو خود برای کشتن شوهر اصفهانی به کنار جاده می‌رود. خالد موفق می‌شود تیر را به پای این مرد اصفهانی بزند اما نمی‌تواند او را بکشد.
در این هیر و بیر عمو مالک که در هر دو جشن نقش سازنده تخت روحوضی را دارد، احساس ندامت و گناه می‌کند، از این که فکر می‌کند زن خرمشهری به موضوع پی برده است، و به همین دلیل سال‌ها از خرمشهر فاصله گرفته و به همین دلیل سال‌ها در غربت اصفهان با همسرش زندگی کرده است. عمو مالک حتی چند بار برای بیان حقایق به اصفهان رفته و بی آن که حرفی بزند دوباره به خرمشهر برگشته است. حالا عمو مالک به بیان خاطرات روزهای جنگ می‌پردازد. این که چطور شوهرش تیر می‌خورد و او به دادش نمی‌رسد. این که چطور انیس کشته می‌شود و خالد سر از کجا درمی‌آورد، در تک‌گویی عمو مالک و این زن آواره خرمشهری بیان می‌شود. دو تک‌گویی اشک برانگیز که هم زمان با هم به نمایش گذاشته می‌شود.
البته در دل این قصه پر از ماتم، طنز هم نجات‌بخش بوده است. یک گروه مطرب اصفهانی برای اجرای روحوضی به خرمشهر آمده‌اند و ضمن پیش بردن قصه، در هر صحنه گوشه‌هایی از یک روحوضی را اجرا می‌کنند.
اصغر خلیلی خود را در نگاهی تک‌سویه غرق نمی‌کند، و با نگرشی باز و یا هم‌سویی عوامل متعدد به دنبال بیان حقیقت محض از بریده‌ای از جنگ تحمیلی است.
او در اجرا نیز با یک سکو همه چیز را به فعالیت بصری و نمایشی می‌خواند. بازیگران در این حذف امکانات صحنه‌ای، برجسته‌تر می‌شوند. شیوا مکی‌نیان با صمیمیت در نقش‌آفرینی مرکز توجهات صحنه می‌شود. او زن خرمشهری را در موقعیت زمانی بازی می‌کند. زمان جوانی و زمان پختگی. مکی‌نیان در هر دو زمان نیز با کدهای مشخص این دو زمان سنی را از هم تفکیک می‌کند. لهجه و گویش خرمشهری، و فارسی در این تفکیک نقش عمده‌ای دارد و بعد فیگورهایی که مشخصاً موقعیت‌های زمانی را بیان می‌کند. دیگر بازیگران به پیروی از این بازیگر و در هم‌سویی با او سعی بر آن دارند که خودی نشان دهند و در القای دو زمان متفاوت کوشا باشند. شناخت اصغر خلیلی از فرهنگ بومی مردم خرمشهر و اصفهان نیز در انتخاب درست بازیگران و نحوه ارایه نقش‌ها مؤثر بوده است.
"خرمشهر 11" شاید در برخی از لحظات با حس و حال پایین مواجه شود، که آن هم به دلیل خستگی گروه در اجرای متوالی و دوباره آن در تالار مهر آبادان بوده است. به هر تقدیر نمایشی به صحنه می‌آید که دربرگیرنده حقایق ظریفی از تاریخ جنگ تحمیلی است، و آن قدر تازه و ناب است که خیلی سریع به واقعیت‌های ناشی از جنگ گره می‌خورد. اصلاً وظیفه هنر سالم و سازنده هم همین است؛ این که بتواند در باورپذیری مخاطب نقش داشته باشد. وگرنه اثر مانند جزیی خارجی و تفکیک‌پذیر در صحنه نقش بازی کرده و جزیی از خاطرات و ذهنیات تماشاگرش نمی‌شد. اما غلیان احساسات بازیگران، واگویه کردن تراژدی جنگ و لطافت ناشی از اجرای روحوضی و ایجاد لحظه‌های ناب و طنز‌آمیز دست به دست هم داده تا با زبانی گویا و ضرباهنگی دقیق همه چیز خوراک تماشاگر شود. خوراکی لذت بخش و در عین حال تأمل برانگیز.
اصغر خلیلی با "خرمشهر 11" نمونه‌ای از آثار قابل توجه را ارائه کرده است، تا از این منظر نیز بتوان به واگویه واقعیات پرداخت. البته تحقیق و مستندات تاریخی نیز در برجسته شدن و باورپذیری آن نقش زیادی داشته است.